وقف حاج قاسم

وبگاه بصیرتی و مذهبی

آزمون گام 23

گام 23
عوامل طرد شدن از درگاه امام
یکی از نگرانی های مثبت و لازم برای اهل ولایت، خادمان و محباّن اهلبیتعلیه السلام نگرانی در خصوص طرد شدن از درگاه ملکوتی امام و اخراج از بیت الولایه اهلالبیت علیه السلام میباشد ،زیرا در روایات اهلبیتعلیه السلام به نکاتی اشاره شده که رعایت نکردن آنها سبب طرد و دوری از این خانواده و سلب اهلیت از انسان می شود .

در روایات اهلبیتعلیه السلام تعبیراتی چون «لیس منِاّ» (از ما نیست) و «لیس منِی» (از من نیست) از سوی امامان ناظر به همین معناست، مانند اینکه فرموده اند:

(لیس مِنّا مَن لمَ یُصَلِّ صَلاةُ اللَّیل) «هر کس نماز شب نخواند از ما ( اهل بیت) نیست».

(لیَسَ مِنّا مَن لمَ یُحاسِبْ نفَسَهُ کُلَّ یَوم…) «هر کس هر روز به حساب نفس خود رسیدگی نکند، از ما (اهل بیت) نیست ».

همچنین، گاهی برخی از اصحاب اهلبیتعلیه السلام به خاطر ارتکاب خطاهایی از پیشگاه امامان خود عملاً طرد شده اند که لازم است با دقت در ماجراهای آنان و عبرت گرفتن از این کوتاهی ها، با مراقبت و هوشیاری بیشتر، از عوامل طرد شدن از این خانواده دوری کنیم و در مسیر خلاف رضایت آنان قدمی برنداریم. در اینجا به ذکر نمونه هایی از این خطاها و برخورد ائمه اطهارعلیه السلام با چنین خطاهایی می پردازیم .

1) درشتگویی

خداوند متعال مؤمنین را عزیز و صاحب کرامت قرار داده است و از دیگر مؤمنین نیز خواسته این مقام مؤمن را پاس بدارند و به حریم عزّت و کرامت او تجاوز ننمایند .

قرآن میفرماید:

(و لا تلمِزُوا أنفُسَکم و لا تَنابزَُوا بالألقاب) «از خودعیب جویی نکنید و یکدیگر را با القاب ناشایست صدا نزنید».

براساس این فرمایش قرآن، هرگونه حرکت، سخن و یا رفتاری که به نحوی اهانت به دیگران قلمداد شود و اسباب آزرده خاطر شدن آنان را فراهم آورد عملی ناپسند و حرام است و سبب خارج شدن انسان از سایه لطف و عنایت امامانعلیه السلام خواهد شد .

تاریخ گواهی میدهد که چگونه یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام به خاطر درشتگویی نسبت به غلامش از چشم آن حضرت ساقط شد و از فیض همراهی و مصاحبت امام بازماند .

شهید مطهری در کتاب داستان راستان این جریان را اینگونه به تصویر می کشند:

«در آن روز، صحابی امام صادق علیه السلام مانند همیشه همراه امام بود و با هم داخل بازار کفش دوزها شدند. غلام سیاه پوستش هم در آن روز با او بود و از پشت سرش حرکت میکرد. در وسط بازار، ناگهان به پشت سر نگاه کرد؛ غلام را ندید. بعد از چند قدم دیگر، دو مرتبه سر را به عقب برگرداند؛ باز هم غلام را ندید. سومین بار به پشت سر نگاه کرد؛ هنوز هم از غلام که سرگرم تماشای اطرافش شده و از ارباب خود دور افتاده بود خبری نبود. برای مرتبه چهارم که سر خود را به عقب برگرداند، غلام را دید؛ با خشم به وی گفت: «مادر فلان! کجا بودی؟ » تا این جمله از دهانش خارج شد، امام صادق علیه السلام به علامت تعجب دست خود را بلند کرد و محکم به پیشانی خویش زد و فرمود: «سبحان الله! به مادرش دشنام میدهی؟ به مادرش نسبت کار ناروا میدهی؟! من خیال میکردم تو مردی باتقوا و پرهیزگاری؛ معلومم شد در تو ، ورع و تقوایی وجود ندارد ».

ـ «یا بن رسول الله! این غلام اصلاً سندی است و مادرش هم از اهل سِند است. خودت میدانی که آنها مسلمان نیستند .مادر این غلام یک زن مسلمان نبوده که من به او تهمت ناروا زده باشم ».

حضرت فرمودند: «مادرش کافر بوده که بوده. هر قومی سنتی و قانونی در امر ازدواج دارند. وقتی طبق همان سنت و قانون رفتار کنند ،عملشان زنا نیست و فرزندانشان زنازاده محسوب نمی شوند ».

امام بعد از این بیان به او فرمود: «دیگر از من دور شو».

بعد از آن، دیگر کسی ندید که امام صادق علیه السلام با او راه برود ،تا مرگ بین آنها جدایی کامل انداخت.»

2) کوتاهی در خدمت به مؤمنان

علی ابن یقطین یکی از دوستداران حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام بود که حضرت عنایت ویژه ای به او داشتند. علی همچنین در دستگاه هارون مقام وزارت داشت و با نظر موسی ابن جعفرعلیه السلام برای رسیدگی به امور شیعیان در این پسُت باقی مانده بود . روزی یکی از شیعیان به نام ابراهیم جَمّال (شتربان) به او مراجعه کرد، ولی علی ابن یقطین به او اجازه ملاقات نداد و او را رد نمود . اتفاقاً علی همان سال عازم حج شد و قصد ملاقات امام موسی کاظمعلیه السلام در مدینه را نمود، امّا برخلاف انتظارش حضرت به او اجازه دیدار ندادند و چون علی علّت به حضور نپذیرفتنش را جویا شد، حضرت فرمودند:

(لِأنکََّ حَجَبْتَ أخاک ابراهیم الجّمال وَ قَد أبی اللهُ أن یشکر سَعیَکَ حَتّی یَغفِر لک ابراهیم الجّمال)

«تو را راه ندادم؛ زیرا برادرت ابراهیم شتربان را راه ندادی و خداوند حج تو را قبول نمیکند تا اینکه تو را ببخشد».(القطره/ج1/ص 591)

در این کلام موسی ابن جعفر علیه السلام چندین پیام مهم به چشم میخورد:

ردّ محباّن اهلبیتعلیه السلام و کوتاهی در خدمت به ایشان ،خلاف رضایت اهلبیتعلیه السلام است .
کوتاهی در خدمت به دوستان اهلبیتعلیه السلام ، سبب محرومیت از ملاقات امام می شود .
کوتاهی در خدمت به دوستان اهلبیتعلیه السلام ، مانع قبولی عبادات و از جمله حج می گردد .
راه حلّ خلاصی از خطای کوتاهی در حق دوستان اهلبیتعلیه السلام ، تنها کسب حلالیت از آنان و به دست آوردن دل آنهاست .
3) خوشگذرانی و عدم رضایت والدین

از جمله عوامل طرد شدن از درگاه اهلبیتعلیه السلامو امام رضا علیه السلام ، دوری از اخلاق مترفین و خوشگذرانان و آلوده شدن به لهو و لعب و همچنین کوتاهی در وظایف خانوادگی نسبت به والدین میباشد .امیرالمؤمنین علیه السلام در نامه ای به فرماندار بصره، عثمان بن حنیف انصاری که دعوت مهمانی سرمایه داری از مردم بصره را پذیرفت، فرمودند: «پس از یاد خدا و درود! ای پسر حنیف، به من گزارش دادند که مردی از سرمایه داران بصره، تو را به مهمانی خویش فراخواند و تو به سرعت به سوی آن شتافتی. خوردنی های رنگارنگ برای تو آوردند و کاسه های پر از غذا پی در پی در جلوی تو نهادند ،گمان نمیکردم مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده اند، اندیشه کن در کجایی؟ و بر سر کدام سفره میخوری؟ پس آن غذایی که حلال و حرام بودنش را نمیدانی دور بیفکن و آنچه را به پاکیزگی و حلال بودنش یقین داری مصرف کن. آگاه باش! هر پیروی را امامی است. که از او پیروی میکند و از نور دانشش روشنی میگیرد. آگاه باش امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است، بدانید که شما توانایی چنین کاری را ندارید امّا با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی ،مرا یاری دهید».

در داستان معروف تشّرف حاج علی بغدادی به محضر امام زمان علیه السلام آمده است که چون حاج علی بغدادی از قبولی زیارت برخی همسفرانش در زیارت علی ابن موسی الرضا علیه السلام پرسید، امام زمان (عج) بر قبولی زیارت برخی دوستانش که مقیدّ به رعایت اخلاق و آداب دینی بودند مهر تایید زدند و نسبت به قبولی زیارت برخی همسفرانش که در طی مسیر مشغول لهو و لعب بوده و عاق والدین شده بودند سکوت کردند و با سکوت خود اعمال و زیارت آنان را مردود و بی نتیجه دانستند.

4) ادّعای شیعه گری

در سخنان اهلبیت علیه السلام و عکس العمل های رفتاری ایشان ،تفاوت قائل شدن و تمایز بین دو مفهوم شیعه خالص و واقعی با محبّ و متشّیع (کسی که ادّعای شیعه گری میکند ،اما شیعه خالص نیست) به وضوح مشاهده میشود و چنانچه کسانی بدون دارا بودن شایستگی اخلاق و رفتاری به خود ، نسبت تشیعّ دهند، مورد طرد و خشم آن بزرگواران قرار میگیرند، زیرا اصطلاح شیعه در فرهنگ و مکتب اهلبیت علیه السلام ، مقامی والاست، بطوری که در تعریف آن در روایات آمده است: (الشّیعَةُ مَن شایَعَ عَلیّاً) «شیعه کسی است که با حضرت علی علیه السلام(در اندیشه ،اخلاق و رفتار) همراه و هماهنگ باشد». میزان الحکمه /ح9937

(إنَّ شیعَتَنا مَن شَیَّعَنا وَ اتَّبَعَ آثارَنا وَ اقتَدی بِأعمالِنا)

«همانا شیعه ما کسی است که ما را همراهی کرده، از سخنان ما پیروی نماید و به اعمال ما اقتداء کند ».

امّا از دیدگاه اهلبیت علیه السلام اگر کسی دارای صفات شیعه نباشد، شیعه نیست، بلکه محبّ محسوب میشود و محبّ اگر ادّعا کند شیعه است مورد توبیخ اهلبیت علیه السلام واقع میشود. در این خصوص در سیره حضرت رضاعلیه السلام آمده است گروهی از دوستان حضرت رضاعلیه السلام به قصد زیارت و ملاقات با آن امام، به سوی خراسان به راه افتادند و هنگامی که خواستند به محضر امام مشرف شوند، خود را شیعیان اهلبیت علیه السلام معرفی کردند (و گفتند: نحَنُ شیعةُ علیّ) اما حضرت آنان را نپذیرفتند و به غلام خود فرمودند: (أنا مَشغولٌ فاصرِفهم) «من مشغله دارم، آنان را بازگردان» آنان بازگشتند و روز دوم برگشتند و دوباره همان ادّعا (شیعه گری علی علیه السلام) را مطرح کردند و همان جواب را شنیدند تا اینکه این مراجعه و عدم پذیرش حضرت تا دو ماه متوالی به درازا کشید و آنان مأیوس شدند. پس به غلام حضرت گفتند:

(قل لمَولانا إناّ شیعةُ أبیکَ علی ابن أبیطالب و قَد شَمِتَ بنِا أعداءُنا فی حجابکَ لنَا و نحَنُ ننَصَرِفُ هذه الکَرََّةَ و نهَرَبُ مِن بلََدِنا خَجِلاً…)

«به مولایمان بگو ما شیعیان پدرت علی علیه السلام هستیم، دشمنان ما را به خاطر عدم پذیرش شما شماتت میکنند و ما این بار با شرمساری و خجالت به شهر و دیارمان باز میگردیم…»

پس در این هنگام حضرت به غلام فرمودند: به آنان اذن دخول بده، پس آنان داخل شدند و بر حضرتش سلام دادند ،پس حضرت پاسخ سلام آنان را نداد و اجازه نشستن به ایشان مرحمت نکرد، پس آنان سرپا ایستادند و عرضه داشتند: ای فرزند رسول خدا! علت این جفاء در حق ما چیست؟ از این پس دیگر چه چیزی (آبرویی) برای ما باقی میماند؟ حضرت فرمودند: (اقِرؤا: «وَ ما أصابکَُم مِن مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أیدیکم و یَعفُو عن کثیرٍ» مَا اقتَدَیت الِا بربیّ…) «بخوانید این آیه را که میگوید: هیچ مصیبتی به شما نمیرسد مگر به خاطر آنچه که خودتان (از بدیها) کسب کرده اید» و من در اینکار جز به خدا و رسولصلی الله وسلم و امیرالمومنینعلیه السلام و پدرانم اقتدا نکردم. پرسیدند:(جرم ما چیست؟) برای چه؟حضرت فرمود: (لدَِعواکُم أنکّم شیعةُ أمیرالمؤمنین علی ابن ابیطالبعلیه السلام وَیْحَکُم إنمّا شیعتُهُ الحَسَنُ و الحُسَین و أبوذرٍ و سلمانُ و المِقدادُ و عَمّارُ و محمّدُ بنُ أبی بکَرٍ الذّین لمَ یُخالفُِوا شیئاً مِن أوامِرِهِ…) شما را نپذیرفتم به خاطر آنکه (به باطل) ادعا میکردید شیعه امیرالمؤمنین هستید، وای بر شما، همانا شیعه علی حسن و حسین سلام الله علیها است و ابوذر و سلمان و مقداد و محمّد بن ابوبکر، کسانی که در هیچ چیز با دستورات او مخالفت نکردند و شما گفتید که از شیعیان علی علیه السلام هستید و حال آنکه در اکثر اعمالتان با او مخالفت میکنید و در بسیاری از واجبات الهی کوتاهی میکنید و نسبت به حقوق برادران دینی خود سهل انگارید، اگر میگفتید که از دوستان علی علیه السلام هستید و از دوستداران دوستان او و دشمن دشمنان او، من سخن شما را انکار نمیکردم، امّا این (تشیع) مرتبه شریفی است که ادعا کردید.

«ان لم تُصَدِّقوا قَولکَُم بفِعِْلِکُم هَلَکتُم إلاّ أن تتدارَکُم رحمةٌ مِن رَبِّکُم »

«اگر سخنتان را با عملتان تصدیق نکنید هلاک میشوید مگر اینکه رحمت الهی شما را دریابد ».

پس آنان استغفار کردند و توبه نمودند. آنگاه امام رضاعلیه السلام فرمود:

«فَمَرحَباً بِکُم اخوانی و أهلَ وُدّی…»

«آفرین بر شما برادران و دوستدارانم…»

و آنگاه امام یکایک آنان را در آغوش کشیدند و به غلام خود فرمودند: چند مرتبه آنان را بازگردانیدی، گفت، شست مرتبه، حضرت فرمود: شست مرتبه (از جانب من) به ایشان سر بزن و سلام مرا به آنان برسان .

پیام های اخلاقی این روایت را میتوان در چند جمله خلاصه کرد:

شایسته است دوستان و زائران اهلبیتعلیه السلام با صداقت و به دور از ادعاهای ناصحیح به محضر آن بزرگواران شرفیاب شوند .
ادعای شیعه گری ادعایی بسیار بزرگ است .
در صورتی که یاران اهلبیتعلیه السلامادعای گزافی کنند ،مورد توبیخ ایشان واقع میشوند.
اگر زایران و دوستان اهلبیتعلیه السلام در ادعاهایشان صادق باشند، مشمول لطف و رحمت این خانواده قرار میگیرند.
با توجه به این داستان بر خادمان و زائران حریم رضوی لازم است با صداقت محضر آن حضرت مشرّف شوند و صادقانه به تقصیرات خود اعتراف نمایند تا از لطف بی پایان امام رئوف خود بیش از پیش بهره مند گردند و شاید به دلیل لزوم حضور و زیارت صادقانه است که یکی از اذکار ورود به حرم امامان سلام الله علیها این آیه شریفه است که (رَبِّ ادخِلنی مُدخَلَ صِدقٍ و ِأخرجنی مُخَرج صِدقٍ…)

«خدایا مرا صادقانه داخل کن و صادقانه خارج فرما…" 1 اسراء /80.

5) بی احترامی به دوستان اهلبیت سلام الله علیها

در فرهنگ تربیتی اسلام، مکانهای مقدّس، زمانهای مقدس، کتابهای مقدّس و انسانهای مقدّس وجود دارندکه در احکام و اخلاق دینی در این موارد لازم است علاوه بر رعایت آداب و احترامات ویژه هر یک، از هر گونه حرکتی که سبب هتک حرمت آنها شود خودداری گردد . امّا در این بین مؤمن به خدا و اهلبیت علیه السلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است و استخفاف و تحقیر او از گناهان کبیره به شمار میرود .خادمان و حرمبانان رضوی باید به این نکته توجّه کافی مبذول دارند که در حال خدمت به آستان مقدس رضوی و زائران، مرتکب آزار و بی احترامی نسبت به مؤمنین زائر نگردند، چرا که این جرم از منظر دین در حکم تخریب کعبه است که علاوه بر حکم تحریمی، دارای آثار وضعی دنیوی ،مانند سلب توفیقات و دور شدن از ائمه علیه السلام میباشد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«هر کس مؤمنی را بیازارد هر چند به گفتن کلمه ای کوچک ،روز قیامت در حالی وارد میشود که روی پیشانی اش نوشته شده: «ناامید از رحمت خدا» و مانند کسی است که کعبه و بیت المقدّس را ویران کرده و ده هزار نفر از فرشتگان را به قتل رسانیده است ».

همچنین آزار مؤمن در روایات در حکم اعلان مبارزه و جنگ با خدا معرفی شده است، چنانچه در حدیثی قدسی از قول خداوند متعال به موسیعلیه السلام وارد شده:

«هر کس به وَلیّ من اهانت کند گویی با من (خدا) اعلان جنگ کرده است».

همچنین اهلبیت علیه السلام آزار و اهانت به مؤمن را آزار و اذیت به خود و خدا مِیدانند. امام صادق علیه السلام فرمودند:

«هر کسی مؤمنی نسبت به ما اهلبیت را خوار شمرد ،حرمت خدا را خوار شمرده و از بین برده است». کافی/ ج8/ ص 102.

6) فخرفروشی

یکی از امتیازات و توفیقات زندگی برخی افراد، حضوردر محضر اهلبیت علیه السلام ، همجواری با آنان و پوشیدن لباس خدمتگزاری به آستان آنها میباشد که خادمان حرم رضوی از این گروهند که فیض حضور در بارگاه ملکوتی ثامن الحجج علیه السلام و انُس با آن امام رئوف در کسوت خدمت به زائران ایشان روزیشان شده است. نکته قابل توجه اینکه، این امتیاز و امکان خدمتگزاری نباید سبب تفاخر، خود برتربینی و فخرفروشی نسبت به دیگران شود، چرا که در این صورت جایگاه خود نزد امام را از دست خواهند داد .

در توضیح رذیله تفاخر در کتب اخلاقی آمده است: افتخار (فخرفروشی و خودستایی) یعنی مباهات و نازندگی گفتاری انسان به اموری که توهّم کمال بودن آن را دارد و غالباً هم آن امور بیرون از ذات فرد می باشد.

ماجرای بزنطی از ملازمان امام رضاعلیه السلام ، برای همه و بویژه خادمین حرم آن حضرت درس عبرتی آموزنده است تا با دقت در آن، از این رذیله اخلاقی مصون و محفوظ بمانند . احمد ابن نصر بزنطی پس از ارتباطات مکاتبه ای و مناظرات حضوری علمی با امام رضاعلیه السلام ایمان آورد .

روزی به امام گفت: «من میل دارم در مواقعی که مانعی در کار نیست و رفت و آمد من از نظر دستگاه حکومت اشکالی ندارد، شخصاً به خانه شما بیایم و حضوراً استفاده کنم ».یک روز، آخر وقت، امام رضاعلیه السلام مرکب شخصی خود را فرستاد و بزنطی را پیش خود خواند. آن شب تا نیمه های شب به سؤال و جوابهای علمی گذشت. مرتباً بزنطی مشکلات خویش را میپرسید و امام جواب میداد. بزنطی از این موقعیت که نصیبش شده بود به خود میبالید و از خوشحالی در پوست نمیگنجید .شب گذشت و موقع خواب شد. امام خدمتکار را طلب کرد و فرمود: «همان بستر شخصی مرا که خودم در آن میخوابم بیاور برای بزنطی بگستران، تا استراحت کند ».

این اظهار محبت، بیش از اندازه در بزنطی مؤثر افتاد. مرغ خیالش به پرواز درآمد؛ در دل با خود میگفت: «الان در دنیا کسی از من سعادتمندتر و خوشبختتر نیست ».(لیَسَ فی الدُّنیا مَنْ هُوَ أحْسَنُ حالاً مِنِّی…) این منم که امام مرکب شخصی خود را برایم فرستاد و با آن مرا به منزل خود آورد، این منم که امام نیمی از شب را تنها با من نشست و پاسخ سؤالات مرا داد. بعلاوه همه اینها، این منم که چون موقع خوابم رسید ،امام دستور داد که بستر شخصی او را برای من بگسترانند. پس چه کسی در دنیا از من سعادتمندتر و خوشبخت تر خواهد بود .بزنطی سرگرم این خیالات خوش بود و دنیا و ما فی ها را زیر پای خودش میدید، ناگهان امام رضا علیه السلام در حالی که دستها را به زمین عمود کرده بود و آماده برخاستن و رفتن بود ،با جمله «یا احمد!»، بزنطی را مخاطب قرار داد و رشته خیالات او را پاره کرد. آنگاه فرمود: (لا تَفْخَر عَلی أصحابِکَ بذلکَ…) «هرگز آنچه را که امشب برای تو پیش آمد، مایه فخر و مباهات خویش بر دیگران قرار نده، زیرا صعصعه بن صوحان ـ که از اکابر یاران علی بن ابیطالب علیه السلام بود ـ مریض شد. علی به عیادت او رفت و بسیار به او محبت و ملاطفت کرد؛ دست خویش را از روی مهربانی بر پیشانی صعصعه گذاشت، ولی همینکه خواست از جا حرکت کند و برود، او را مخاطب قرار داد و فرمود: این امور را هرگز مایه فخر و مباهات خود قرار نده؛ اینها دلیل بر چیزی از برای تو نمیشود. من تمام اینها را به خاطر تکلیف و وظیفه ای که متوجه من است انجام دادم و هرگز نباید کسی اینگونه امور را دلیل بر کمالی برای خود فرض کند». داستان راستان /شهید مطهری /داستان 37

برادر امام رضاعلیه السلام ، زید الناّر نیز از آنجا که به خاطر انتسابش با بیت امام در جامعه برای خود اعتباری داشت، دچار این خطا و لغزش شد. او که با توجه به سیادتش برای خود منزلتی والا قائل میشد به دیگران فخر فروشی مینمود که در همین راستا با برخورد صریح و قاطع امام رضا علیه السلام روبه رو شد .

شهید مطهری جریان این برخورد را در کتاب داستان راستان بدینگونه شرح می دهند:

در زمانی که علی بن موسی الرضاعلیه السلام از طرف مأمون به خراسان احضار شده و اجبارا با شرایط خاصی ولایت عهدی مأمون را پذیرفته بود، «زید اًلنار» برادر امام نیز در خراسان بود. زید به واسطه داعیه ای که داشت و انقلابی که در مدینه برپا کرده بود، مورد خشم و غضب مأمون قرار گرفته بود. اما مأمون که آن ایام سیاستش اقتضا میکرد حرمت و حشمت امام رضاعلیه السلام را حفظ کند، به خاطر امام از قتل یا حبس برادرش زید صرف نظر کرد .

روزی در یک مجلس عام، عده ی زیادی شرکت داشتند و امام رضاعلیه السلام برای آنها صحبت میکرد. از آن سو زید، عدّ ه ای از اهل مجلس را متوجه خود کرده بود و برای آنها در فضیلت سادات و اولاد پیغمبر و اینکه آنان وضع استثنایی دارند، داد سخن میداد و مرتب میگفت: «ما خانواده چنین، ما خانواده چنان». امام متوجه گفتار زید شد. ناگهان نگاه تند و فریاد «یا زیدِ!» امام، زید و همه اهل مجلس را متوجه کرد. فرمود: «ای زید! حرفهای بقّالهای کوفه باورت آمده و مرتب تحویل مردم میدهی؟ اینها چه چیز است که به مردم میگویی؟ آن که شنیده ای خداوند ذرّیهّ فاطمه را از آتش جهنمّ مصون داشته است، مقصود فرزندان بلافصل فاطمه سلام الله علیها، یعنی حسن و حسین علیهما السلام و دو خواهر ایشان است. اگر مطلب این طور است که تو میگویی و اولاد فاطمه سلام الله علیها وضع استثنایی دارند و به هر حال آنان اهل نجات و سعادت اند، پس تو نزد خدا از پدرت موسی بن جعفر علیه السلام گرامی تری، زیرا او در دنیا امر خدا را اطاعت کرد، قائم اللیل و صائم النهار بود، و تو امر خدا را عصیان میکنی و به قول تو هر دو مثل هم اهل نجات و سعادت هستید. پس برد با تو است، زیرا موسی ابن جعفرعلیه السلام عمل کرد و سعادتمند شد و تو عمل نکرده و رنج نبرده گنج بردی. علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام میگفت: نیکوکار ما اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و سلم دو برابر اجر دارد و بدکار ما دو برابر عذاب، همانطور که قرآن درباره زنان پیغمبر تصریح کرده است؛ زیرا آن کس از خاندان ما که نیکوکاری میکند در حقیقت دو کار کرده: یکی اینکه مانند دیگران کار نیکی کرده؛ دیگر اینکه حیثیت و احترام پیغمبر را حفظ کرده است. آن کس هم که گناه میکند دو گناه مرتکب شده: یکی اینکه مانند دیگران کار بدی کرده؛ دیگر اینکه آبرو و حیثیت پیغمبر صلی الله و سلم را از بین برده است ».آنگاه امام رو کرد به حسن ابن موسی وشاء بغدادی که از اهل عراق بود و در آن وقت در جلسه حضور داشت، و فرمود:

«مردم عراق این آیه قرآن را: «انِهَُّ لیَْسَ مِنْ اهَْلِکَ انِهَُّ عَمَلٌ غَیْرُ صالحٍِ» را چگونه قرائت می کنند؟ »

امام فرمودند: «ابدا این طور نیست. او فرزند حقیقی نوح و از نسل نوح بود. چًون بدکار شد امر خدا را عصیان کرد ،پیوند معنوی اش با نوح بریده شد. به نوح گفته شد این فرزند تو ناصالح است، از این رو نمیتواند در ردیف صالحان قرار گیرد. موضوع ما خانواده نیز چنین است. اساس کار، پیوند معنوی و صلاح عمل و اطاعت امر خداست. هر کس خدا را اطاعت کند از ما اهلبیت است، گو اینکه هیچگونه نسبت و رابطه نسلی و جسمانی با ما نداشته باشد، و هر کس گنهکار باشد از ما نیست، گو اینکه از اولاد حقیقی و صحیح النسب زهرا سلام الله علیهاباشد. همین خود تو که با ما هیچ گونه نسبتی نداری، اگر نیکوکار و مطیع امر حق باشی از ما هستی»
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
این وبگاه به یاد عارف بالله، ولایتمدار واقعی، بزرگ مرد تاریخ تشیع و انقلاب ایران، علامه ذوالفنون، بحر العلوم النجوم، فلاسفه، عرفان، ریاضیات، فقه و اصول، استاد دلسوز و مهربان، فردوسی زمان معاصر و انسانی مردمی و خاکی حضرت آیت الله العظمی علامه شیخ حسن حسن زاده آملی (رحمت الله علیه) بنا گردیده است.
نثار روح مطهر و قدسیه عالم ربانی الفاتحه مع الصلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ❤️🌹
Designed By Erfan Edited By Naghl Powered By Bayan