وقف حاج قاسم

وبگاه بصیرتی و مذهبی

میلاد بانوی دو عالم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها

یَا فاطِمَهُ اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّهِ فَإِنَّ لَکِ عِنْدَ اللّٰهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ.
اللّٰهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تَخْتِمَ لِی بِالسَّعادَهِ فَلَا تَسْلُبْ مِنِّی مَا أَنَا فِیهِ، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّهَ إِلّا بِاللّٰهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ .
ای حرمت کعبۀ جان همه
عمّۀ سادات بنی فاطمه
فاطمۀ فاطمه بنت الامام
حضرت معصومه علیهاسلام
دختر موسایی و طور تو قم
وادی سیناست به طور تو گم
دختری و بر همه عالم اُمی
قائمۀ عرش خدا در قمی
پیرهنت از جلوات خدا
بر تن و جانت صلوات خدا
آیۀ تطهیرِ مکرّر تویی
عصمت حق کوثرِ کوثر تویی

فاطمۀ فاطمه بنت الامام
حضرت معصومه علیهاسلام

اخت رضا نایبة الزینبی
عمّۀ ساداتی و زینِ ابی
تربت زهرا حرم پاک تو
پیکر پاک علما خاک تو
از کرم و لطف تو شد این حریم
قبر بروجردی و عبدالکریم 
کعبۀ جانی و دهد صبح و شام
مسجد اعظم به مزارت سلام

فاطمۀ فاطمه بنت الامام
حضرت معصومه علیهاسلام

فیض بوَد خاک کف پای تو
فیضیه یک قطره ز دریای تو
ماه به گردون شده دلبسته‌ات
مُهر، چراغ سرِ گلدسته‌ات
خیل رسُل مدح‌سرای تواند
زائر ایوان طلای تواند
فرش گدایان درت بال حور
آینه‌های حرمت چشم نور
ور و ملک روز و شب از چارسو
در حرم قدس تو آرند رو
پیش رویت چون بنشیند رضا
فاطمه در فاطمه بیند رضا

فاطمۀ فاطمه بنت الامام
حضرت معصومه علیهاسلام

گرچه بر آن حجت حق خواهری
آینۀ عمّه‌ای و مادری
چهره‌ هر آنکس به ضریحت بهشت
دید ز هر پنجره باغ بهشت

فاطمۀ فاطمه بنت الامام
حضرت معصومه علیهاسلام

«موسی خزرج» که به جانش درود
بر تو درِ خانۀ خود را گشود
تا به ورود تو قدمگاه شد
خانۀ موسی حرم‌الله شد
با قدم قدس تو یا فاطمه
ستّیه شد کعبه جان همه
بعد ورود تو در آن بیت پاک
ناز به گلزار جنان کرد خاک
ماه اگر بگذرد از این مسیر
سجده کند به خاک «میدان میر»
حیف که در فصل بهار شباب
قلب رضا گشت ز داغت کباب
خصم شنیدم که تو را زهر داد
داغ تو را بر دل عالم نهاد
محنت ایام جزای تو شد
اشک رضا وقف عزای تو شد
فاطمه را فروغ هر دو دیده
ایتها الصدیقة الشهیده
گر چه ز غم سوختی ای جان پاک
روز سپردند تنت را به خاک
اهل قم از آتش غم سوختند
چشم به تابوت تو می‌دوختند
چوبۀ تابوت به دوش ملک
شیون زنها همگی بر فلک
جسم تو شد ای همه خلقت فدا!
دفن به دستِ دو ولیِّ خدا
گنبد زرین تو یا فاطمه
گشته به قم چشم و چراغ همه
قبر تو پیدا همه در چشم ماست
خیز و بگو تربت زهرا کجاست
تو بضعۀ بضعۀ پیغمبری
چو مادرت شفیعۀ محشری
نغمۀ «میثم» که به گوش همه است
نالۀ «اشفعی لنا فاطمه» است

مداحی زمینه ای حسین جانم

#روضه_خانگی

اِلهی قَلْبی مَحْجُوبٌ وَ نَفْسی مَعْیُوبٌ وَ عَقْلی مَغْلُوبٌ وَ هَوائی غالِبٌ وَ طاعَتی قَلیلٌ وَ مَعْصِیَتی کَثیرٌ وَ لِسانی مُقِرٌّ بِالذُّنُوبِ فَکَیْفَ حیلَتی یا سَتّارَ الْعُیِوبِ وَ یا عَلّامَ الْغُیُوبِ وَ یا کاشِفَ الْکُروُبِ اِغْفِرْ ذُنُوبی کُلَّها بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ یا غَفّارُ یا غَفّارُ یا غَفّارُ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.

روضه ندارد تنی که سر ندارد 

قربان آن آقا که انگشتر ندارد 

 

من بی وضو‌ موی تو را شانه نکردم 

حالا به دنبال سرت باید بگردم 

 

خوبان روزگار مسلمانِ زینب اند 

دیوانه ی حسین و پریشان زینبند

 

آنان که خاک را به نظرکیمیا کنند

حتما کنیز و پیر غلامانِ زینبند 

 

خبر داری سر بازار رفتم 

میان مجلس اغیار رفتم‌

 

عقیق تو به دستِ ساربان شد

طلایِ من نصیب کوفیان شد

 

عبدالله میگه: دیدم نیمه های شب یه مرتبه دیگه ناله هاش نیومد، این خانوم، خانومی نیست که تا صبح گریه نکنه، نگران شدم اومدم دیدم روبه قبله خوابش برده، دستاش رو گذاشته روی سینه اش، دستاش رو‌ کنار زدم دیدم پیرهن خونی حسینه، روح‌ از بدنش جدا شده... هرچی نفس داری بگو: حسین .‌..

 

 

صَلّی الله عَلَیک وَعَلَیهِمْ وَعَلی وَلَدِک عَلی الاصْغَرِ الّذی‌ فُجِعْتَ بِهِ

این همه نیزه و شمشیر و سپر لازم نیست

موقع کندن گل، تیر و تَبر لازم نیست

 

در جدالی که فقط خطبه قرائت می‌شد

طفل معصوم زدن را به نظر لازم نیست

 

آب نمی‌دادی هم این طفل ز دنیا می‌رفت

 

وقتی حرمله تیر به گلوی علی زد، این بچه بال بال زد، حسین اومد بره سمت خیمه دید دوباره بال بال میزنه برگشت، میگفت: مادر دست و پا زدن بچش رو نبینه، همچین که دیگه علی جان داد، اومد پشت خیمه چقدر سخته یه بابا با دست خودش بخواد برای بچه اش قبر بکنه، شروع کرد یه قبر کوچیکی کندن، همچی که این بچه رو درون قبر گذاشت، یه وقت شنید یکی میگه: مَهلاً مَهلا! یابن الزهرا! اجازه بده یک بار دیگه بچه ام رو ببینم...

 

وداع آخر است و مادر آمد

کنار زینب آمد بر سرش زد

 

ازین پس غصه هایش بی حساب است

عزداری فقط کار رباب است

تمام روز، زیر آفتاب است

همیشه خیره سوی ظرف آب است

 

بمیرم که چهل منزل پیاپی

سر شش ماهه اش را دید بر نی

شه سوی میدان، بی اَمان می رفت
نُوگلان تشنه، باغبان می رفت

ای حسین جانم «تکرار»
***
دختری آمد، راه میدان بست
آیه ای راهِ، روح قرآن بست

ای حسین جانم «تکرار»
***

من گلی هستم، از گلستانت
غنچه را بنشان، روی دامانت

ای حسین جانم «تکرار»
***
لشگرت از هم، از چه پاشیده؟
هر کسی رفته، بر نگردیده

ای حسین جانم «تکرار»
***
از وداعی که، در حرم کردی
شد به من ثابت، بر نمی گردی

ای حسین جانم «تکرار»
***
تو مُجسَّم کن، روی نیلی را
بوسه یی بِنشان، جای سیلی را

ای حسین جانم «تکرار»

روضه امام رضا (علیه السلام)

"صَلَّ  اللهُ عَلَیکَ یا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضآ، یا أیُّهَا الرَّئُوف"

قربونِ حرمت برم، ای آقای مهربون! وقتی میام تو حرمت، مقابلِ ضریحت می ایستم، انگار پدر و مادرم بغلم گرفتن، قربون پلک های زخمی تو برم که برای جد غریبت هی اشک می ریختی، هی روضه میخوندی...

ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم/ تا قیامت ای رضا جان سر ز خاکت بر ندارم

منم خاک درت غلام و نوکرت/ مران از در مرا به جان مادرت

علی موسی الرضا

غیر تو یاری ندارم با کسی کاری ندارم/ گر مرا از در برانی جای دیگر من ندارم

تو خوبی من بدم به این در آمدم/ به جان فاطمه مکن مولا ردم

علی موسی الرضا

مرحوم محدث قمی نقل میکنه: بدن امام رضا رو هم شبونه دفن کردن، عروسای نوقان داشتن میرفتن خونه ی بخت، دیدن یه بدنی رو غریبانه دارن تشییع میکنن، همین که فهمیدن بدنِ جگر گوشه ی زهراست، به شوهراشون گفتن: مهریه های ما حلال و آزاد، هر چی هدیه براشون آوُردن نذر امام رضا کردن، بدن امام رضا رو گُل بارون کردن، رفتن یه عده گُل آوُردن بریزن رویِ تابوتِ آقا، درستش هم همینه، بدنِ بچه ی زهرا احترام داره، کربلا هم زن های بنی اسد اومدن از فرات آب ببرن، دیدن یه عده بدنِ بی سر روی زمین افتاده، اینجا هم زنها واسطه شدن بنی اسد اومدن، میخوان این بدنهارو شناسایی  و دفن کنن... ای بی کفن حسین!...*

یابن شبیب گریه به جز داغ او مکن

این حرف را به پیش کسی بازگو مکن

ناموس جَدِّ ما روی تل با اشاره گفت

ای بی حیا! حسینِ مرا زیر و رو مکن

یابن شبیب تیغ به حنجر کشید شمر

رگها وگوشتهای گلو را برید شمر

یابن شبیب ضربه به پهلوی او زدند

در پیش عمه چنگ به گیسوی او زدند

*ای حسین...*

بگو چکار کنم تا تو را تکان ندهند

لباس های تنت را به این و آن ندهند


این وبگاه به یاد عارف بالله، ولایتمدار واقعی، بزرگ مرد تاریخ تشیع و انقلاب ایران، علامه ذوالفنون، بحر العلوم النجوم، فلاسفه، عرفان، ریاضیات، فقه و اصول، استاد دلسوز و مهربان، فردوسی زمان معاصر و انسانی مردمی و خاکی حضرت آیت الله العظمی علامه شیخ حسن حسن زاده آملی (رحمت الله علیه) بنا گردیده است.
نثار روح مطهر و قدسیه عالم ربانی الفاتحه مع الصلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ❤️🌹
Designed By Erfan Edited By Naghl Powered By Bayan