وقف حاج قاسم

وبگاه بصیرتی و مذهبی

آزمون گام 24

گام 24

چهار خاطره و چهار الگوی خدمت از چهار خادم اهل بیت علیه السلام

خادمان اهل بیت علیهم السلام به عنوان افرادی که در زمان حیات امامان علیهم السلام گوی سبقت را از دیگران ربودند و مدال افتخار و خدمتگزاری به آستان مقدس اولیای الهی را به سینه آویختند ، می توانند برای ما الگویی مناسب در معرفت پیشوایان دین و خدمت به ساحت مقدس ایشان به شمار آیند و به عنوان کسانی که مناسب ترین بستر هدایت و کمال برایشان فراهم آمده مورد اقتدا قرار گیرند، که قرآن می فرماید:

«اولئک الذّین هدی الله فبهداهم اقتده»

«آنان کسانی اند که خدایشان هدایت کرده، پس به هدایت ایشان اقتدا کن».

در اینجا مناسب دیدیم برای داشتن تصویری روشن تر از این خادمان با اخلاص، به چند شخصیت از خدّام درگاه اهل بیت علیهم السلام و معرفت مثال زدنی ایشان به موالی خود، اشاره کنیم .

1- قنبر غلام امیرالمؤمنین علیه السلام

یکی از ملازمان، خدمتگزاران، یاران و صحابی حضرت علی علیه السلام، قنبر است، نام پدرش حمدان، کنیه او ابوهمدان و محّل دفن او شهر حمص یا نجف در کنار کمیل بن زیاد و یا در شهر کوفه گزارش شده است. او ایرانی و از اهالی همدان است، فردی خطیب و صاحب اعتبار و از شاهزادگان بود که به اسارت برده می شود و حضرت علی علیه السلام او را برای همراهی خود انتخاب می کند .

براساس شواهد تاریخی، او فردی شجاع و جسور، قابل اعتماد برای حضرت علی علیه السلام، صاحب سخن، راوی احادیث اهل بیت علیهم السلام، مطیع و مجری فرامین امیر المؤمنین علیه السلام، ملازم و همراه حضرت علی علیه السلام در جنگ و صلح و شب و روز بوده و بالاخره مداح اهل بیت علیهم السلام و شهید در راه علی علیه السلام به دست حجّاج بن یوسف ثقفی است. قنبر از کسانی بود که تا آخر عمر در راه ولایت، کوچکترین انحرافی در او پیدا نشد .

امام صادق علیه السلام فرمودند: قنبر غلام علی علیه السلام آن حضرت را بسیار دوست می داشت و هرگاه علی علیه السلام بیرون می رفت مخفیانه و برای محافظت به دنبال آن حضرت بیرون می رفت و خود را نشان نمی داد. یک شب علی علیه السلام او را دید و فرمود، ای قنبر چه شده که دنبال من آمده ای؟ قنبر گفت: پشت سر شما آمدم تا مراقب شما باشم. امام فرمود، از اهل آسمان می خواهی حفظ کنی یا از اهل زمین؟ قنبر گفت از اهل زمین. امام فرمود ،اهل زمین نمی توانند به من آسیب برسانند مگر به اذن خدا.

قنبر به عنوان غلامی با معرفت، از مقربان درگاه امیرالمؤمنین علیه السلام بود که الطاف خاص امام خویش را با تمام وجودش درک کرده بود. او خادمی توانمند، پرکار و با اخلاص برای حضرت علی علیه السلام بود که در تبیین شخصیت مولای خود بسیار زیبا و موجز، سخن سرایی کرد و مجموعه ای از فضایل آن حضرت را در دل تاریخ با توصیف خود به یادگار سپرد .

معرفی شخصیت امیرالمؤمنین علیه السلام از زبان قنبر حاکی از آن است که این خادم با معرفت، امامش را از اعماق وجود شناخته بود و با کسب افتخار خدمتگزاری در رکاب آن حضرت ،اینگونه سیمای حضرت علی علیه السلام را به تصویر می کشد که چون از او پرسیده میشود: «من مولاک؟» بلافاصله به بیان بیش از یکصد و ده صفت از صفات حضرت می پردازد .

در روایتی می خوانیم: قنبر در وصف حضرت علی علیه السلام گفت: مولای من علی علیه السلام کسی بود که:

ضرب بسیفین با دو شمشیر میجنگید.
و طعن برمْحین با دو نیزه مبارزه میکرد
و صلی القبْلتینٍ بر دو قبله (بیت المقدس و کعبه) نماز خواند.
و بایع البْیعتین دو مرتبه با پیامبر بیعت نمود.
و هاجر الهجْرتین دو مرتبه در راه خدا هجرت کرد.
و لمْ یکفرْ بالله طرْفة عینٍ هیچگاه و لحظه ای کافر نبود.
......

2 .خادم امام حسین (ع)
وی، برده دانشمندی بود که توفیق شهادت در رکاب امام حسین (ع) را یافت. خوارزمی، درباره او آورده است: جوان ترکی که قاری قرآن و عربی دان بود، برای مبارزه به میدان آمد. او که از غالمان حسین (ع) بود، نبرد را شروع کرد، در حالی که چنین رجز می خواند:
"دریا، از نیزه انداختن و شمشیر زدنم متلاطم می شود. و فضا، از تیر و تیراندازی ام آکنده می شود. زمانی که شمشیرم در دست راستم برق می زند، قلب حسودان بزرگ را می شکافد." سپس تعدادی را کشت. او را محاصره کردند و به زمینش زدند. حسین (ع) به سوی او آمد و گریست و صورتش را بر صورت او گذاشت. او چشمانش را باز کرد و حسین (ع) را دید و لبخندی زد و به سوی پروردگارش، رهسپار شد. آنگونه که از شخصیت این غالم باوفا پیداست او کسی بود که: به قرآن تسلط داشت و در زمره قاریان و اهل قرآن به شمار می رفت. راه و رسم خدمتگزاری را در نیمه راه رها نکرده، بلکه تا مرز جانفشانی به پیش رفت و جان خویش را در راه امام خود فدا نمود. عالوه بر آشنایی با قرآن، اهل هنر و شعرسرایی نیز بوده است. این غالم آنقدر مورد عنایت و لطف امام حسین (ع) بود که آن حضرت همانگونه که بر بالین حضرت علی اکبر (ع) حاضر شد، در کنار غالمش آمد و صورت بر صورت غالم گذاشت.


3 ) خادم گمنام و مستجاب الدعوة امام سجاد (ع)
یکی از غالمان گمنام امام سجاد (ع) که حتی نامش در تاریخ هم ذکر نشد، به خاطر ادا کردن رسم خدمتگزاری تا جایی پیش رفته بود که مستجاب الدعوه به شمار می آمد. سعید بن مسیب در وصف حاالت او می گوید:
"سالی قحطی آمد، مردم برای درخواست باران از خداوند اجتماع کرده بودند و دعا می کردند. در میان آنها چشمم به غلامی افتاد که بالای تلی رفت. از مردم جدا شد. نیروی مرموزی مرا به طرف او کشانید، خواستم از کیفیت راز و نیاز غلام باخبر شوم. جلو رفتم لبهایش تکان می خورد ولی من چیزی متوجه نشدم. هنوز دعایش تمام نشده بود که ابری آسمان را پوشانید. غالم سیاه همین که ابر را مشاهده کرد سپاس خدای را به جا آورد و از آنجا دور شد، باران شدیدی بارید. به اندازه ای که ترسیدیم سیل جاری شود. من غلام را تعقیب کردم ببینم کجا می رود. او وارد خانه علی بن الحسین زین العابدین (ع) شد، خدمت آن بزرگوار رسیدم و عرض کردم، در خانه شما غلام سیاهی است اگر ممکن است منت گذارید و به من بفروشیدش. فرمود: سعید! چرا نبخشم که بفروشم؟ امر کرد متصدی غلامان را که هر چه غلام در خانه بود جمع کرد، ولی آن کس که من در پی او بودم در میان آنها نبود. عرض کردند: اینها منظور من نیستند، پرسید، هنوز غلامی باقی مانده؟ عرض کرد: آری فقط یک نفر است که نگهبان اسب و شترهاست. فرمود او را هم حاضر کنید. تا وارد شد، دیدم همان کسی است که بر فراز تل، آهی جگرسوز داشت، گفتم آن که من دنبالش هستم خود اوست. حضرت فرمود: ای غلام از حالا سعید مالک توست، با او برو. غلام سیاه رو به من کرد و گفت: تو را چه واداشت که بین من و آقایم جدایی انداختی؟ گفتم: آنچه در بالای تل از تو مشاهده کردم. این سخن را که شنید دست به درگاه خدا بلند کرد با آهی جانسوز گفت: خدایا رازی بین من و تو بود، اکنون که پرده از روی آن برداشتی مرا نیز به سوی خود برگردان. حضرت سجاد (ع) و کسانی که حضور داشتند از نیایش باصفای او به گریه افتادند. من هم اشکم جاری شد. همین که به منزل رسیدم یک نفر از طرف حضرت پیغام آورد که امام (ع) فرمود: اگر مایلی در تشییع جنازه دوستت شرکت کنی، بیا. با آن مرد به طرف خانه حضرت رفتم دیدم غلام در همان مجلس از دنیا رفته. با دقت در شخصیت نورانی این غلام با معرفت در می یابیم: او با وجود شهرت در میان اهل آسمان، در میان اهل زمین گمنام بود. ارتباطش با خدا تا بدان حد بود که به محض دعا کردن، دعایش به استجابت می رسید. ِ به خاطر داشتن روحیه خدمت به مردم، برای حل مشکل قحطی و خشکسالی دست به دعا شد. به دلیل عشق وافر به مولای خود، جدا شدن از امامش را بالاترین خسارت می دانست. با وجود مقام رفیع در پیشگاه حق، ساده ترین خدمت به امام سجاد (ع) را انتخاب کرده بود و با تمام وجود به انجام آن افتخار می ورزید.

4 .غلام امام صادق (ع)
در تاریخ آمده است امام صادق (ع) غلامی داشت که همیشه ملازم آن حضرت بود و هرگاه ایشان سواره به مسجد می رفت، غلام مرکب امام را تا مراجعت از مسجد نگاه می داشت، اتفاقا در یکی از روزها که غلام مراقب مرکب حضرت بود چند مسافر خراسانی پیدا شدند. یکی از آنان به غلام گفت: آیا مایلی از امام صادق (ع) درخواست کنی من به جای تو باشم و تو به جای من و مال من از آن تو باشد، بدان که من مال بسیار دارم، تو آنها را صاحب شو. غلام گفت: از آقای خودمی پرسم، پس خدمت حضرت رسید و عرضه داشت: یا ابن رسول الله اگر خدا خیری برای من رسانیده باشد آیا شما آنرا از من منع می کنید؟ حضرت فرمود: آن را به تو خواهم داد. پس غلام ماجرای آن مرد خراسانی را به اطلاع حضرت رساند. امام فرمودند: اگر تو از خدمت به ما خسته شده ای و آن مرد راغب است در خدمت به ما، ما قبول می کنیم. پس چون غلام قصد برگشتن کرد حضرت به او فرمودند: به خاطر خدمت طولانی ات به ما، نصیحتی به تو می کنم، آنگاه اختیار با توست، بدان که چون روز قیامت شود پیامبر (ص) به نور خدا دست آویزد و امیرالمومنین (ع) به رسول خدا (ص) و ائمه (ع) به امیرالمومنین (ع) و شیعیان، چنگ به دامان ما زنند و آنجا که ما داخل می شویم (بهشت) داخل شوند. غلام چون این سخن را از حضرت شنید عرضه داشت: من از خدمت شما جایی نمی روم و آخرت را بر دنیا بر می گزینم. پس غلام نزد آن خراسانی بازگشت. خراسانی چون غلام را دید گفت: ای غلام با سیمایی متفاوت از نزد حضرت بازگشتی. غلام سخن حضرت را برای آن مرد بازگو کرد و او را خدمت حضرت آورد. حضرت او را به خدمت پذیرفت و دستور داد هزار اشرفی به غلام دادند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
این وبگاه به یاد عارف بالله، ولایتمدار واقعی، بزرگ مرد تاریخ تشیع و انقلاب ایران، علامه ذوالفنون، بحر العلوم النجوم، فلاسفه، عرفان، ریاضیات، فقه و اصول، استاد دلسوز و مهربان، فردوسی زمان معاصر و انسانی مردمی و خاکی حضرت آیت الله العظمی علامه شیخ حسن حسن زاده آملی (رحمت الله علیه) بنا گردیده است.
نثار روح مطهر و قدسیه عالم ربانی الفاتحه مع الصلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ❤️🌹
Designed By Erfan Edited By Naghl Powered By Bayan